:) راهی سفر 2
یادمان شهدای عملیات مرصاد آنجاست
مثل همیشه غرور آفرین آرامش بخش و ساده
عاشق آن تانک ها و هلی کوپترهای قراضه یادگار آن دورانم
همان هایی که شاید غنیمتی از دشمن باشند و شاید هم مدافعان سخت و آهنی این سرزمین
عاشق آن یک جفت پوتین شهید گمنامی هستم که وقتی داوطلب می طلبیدند برای شهادت
وقتی نفر می خواستند برای گذشتن از جان در میدان مین بی صدا و بی هیاهو، و بدون لحظه ای درنگ؛مردانه ایستاد و رفت سمت میدان
اما بازگشت
بعضی فکر کردند شیرینی جان شیرین یادش آمده و دلبستگی اش او را محروم کرده از این فیض
اما او پوتین به دست بازگشت آن پوتین های ساده، اما حال عزیز را بر زمین گذاشت و محجوب و سر به زیر گفت: پوتینا نو، تازه تحویل گرفته بودم مال بیت الماله.
و بی پوتین و با پای دل رفت و اوج گرفت تا سوی خود خدا
آری من عاشق آن یک جفت پوتین ساده حال کهنه پر از رمز و رازم
حکایت باقی است همچنان…
فرم در حال بارگذاری ...