جیرهبندی تلخ :(
گاه با خود فکر میکنم که اگر روزی یک مسئول دلسوز به شهرم بیاید و صبح و عصر در کوچه و خیابانها قدم بزند، فی الفور مردمم از نعمتِ آبِ تصفیه شدهِ قابل شرب محروم میشوند
هر صبح به صبح که پا تند میکنم به سمتِ کتابخانه، زنانی از سرزمینم را میبینم که کمر همت بسته به نظافت محل زندگی خویش
و شلنگ به دست در چهارچوب درِ ورودی منزل قد علم کردهاند
حیات را مثل آینه برق انداخته و به سمتِ هدفِ دوم یعنی پیادهرو در پیشرویاند
بعضی از این بانوان محترم به پیادهرو هم رضایت نمیدهند و با سفیدآب به جانِ آسفالتِ کوچه و خیابان میافتند
اگر هم مهمانِ ناخواندهای چون ریزگردهای رسیده از کشور همسایه یا گرمایِ فصل خرماپزان به منزلشان تشریف بیاورند، این عملیاتِ پاکسازی، دوبار در روز با همان آداب و رسوم انجام میشود
یکی صبح علی الطلوع و بار دیگر عصرگاه
و من نگران چشم دوختهام به آینده
آیندهای که نکند خدایی نکرده در آن سهم ما از این مایع حیات، یک جیرهبندیِ تلخ باشد
نکند عاقبت ما، تکرار عاقبت دیگران باشد که حیات را از داخل بطریهای پلاستیکی و از بقالی سرِ کوچه بخریم
نکند حکایت ما و آب شود حکایت جن و بسم الله…
با سلام
واقعا این رفتار خانمها غیر قابل تحمل هست
البته بعضی آقایان نیز از این اخلاقهای بد دارند
پاسخ از: آرامـــ [عضو]
نظر از: حدیثـ [عضو]
پاسخ از: آرامـــ [عضو]
پاسخ از: حدیثـ [عضو]
پاسخ از: آرامـــ [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...